تولدت مبارک
 
 
 
....
تولدت مبارک
ارسال شده در جمعه 13 / 11 / 1389برچسب:تولدت مبارک,داستان, - 16

ساعت 3 شب بود که صدای تلفن،پسر را از خواب بیدار کرد.پشت خط مادرش بود...

پسر با عصبانیت گفت : چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی ؟

مادر گفت : 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی تا تو را به دنیا بیاورم فقط خواستم بگویم تولدت مبارک پسرم !

پسر از اینکه دل مادر را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد...

صبح به سراغ مادرش رفت تا از او عذرخواهی کند وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمعی نیمه سوخته،بی جان یافت.

او دیگر حتی لحظه ای فرصت عذرخواهی و پشیمانی نداشت و با حسرت لحظه ها را گذراند

فاطمه ملکی



نظرات شما عزیزان:

سهراب
ساعت22:09---17 بهمن 1389
من ازت گله دارم چرا آپ می کنی به من خبر نمی دی
پاسخ:شرمنده از این به بعد چشم


melisa
ساعت18:13---13 بهمن 1389
نمیشه من عاشقشم و خیلی دوستش دارم عزیزم بازم بهم سر بزن منتظرتم
پاسخ:نازی...ok حتما


melisa
ساعت17:12---13 بهمن 1389
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منظرورم اینه که حالت خوبه؟؟؟؟
توی خواب ببینی عزیزم فکر نمیکنم ولی به هرحال که من عاشقشم واییییییییییی کاش اینی که گفتی واقعیت داشت


3tare
ساعت17:10---13 بهمن 1389
terkoondiaپاسخ:مرسیییییی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نويسنده مروارید